ترجمه هامیک رادیان
در حدود 1 نفر از هر 60 نوجوان در سن 16 سالگی دچار سندرم خستگی مفرط، که حداقل به مدت شش ماه طول میکشد، هستند. این نتیجهگیری بزرگترین مطالعهای است که تاکنون در مورد این اختلال در کودکان انجام شده است.
سندرم خستگی مفرط که در عین حال به نام آنسفالومیلیت میالژیک (ME) شناخته میشود، وضعیتی است که با خستگی شدید که با استراحت در بستر هیچ بهبودی نشان نمیدهد و ممکن است با تقلای ذهنی یا جسمی تشدید شود، مشخص میگردد.
در ایالات متحد آمریکا، فرد ممکن است با تشخیص سندرم خستگی مفرط مشخص شود اگر به مدت دستکم شش ماه خستگی مزمن شدیدی را که وابسته به امور در دست انجام یا دیگر وضعیتهای مرتبط به خستگی مفرط مرتبط نیست، تجربه کند.
این گروه از افراد همچنین باید دستکم چهار مورد از هشت نشانه، شامل خواب بدون رفع خستگی، درد عضلانی، سردرد و گلودرد مکرر یا راجعه را داشته باشند.
در بریتانیا، خستگی مزمن شدید که به مدت سه ماه یا بیشتر طول میکشد تضمین تشخیص سندرم خستگی مفرط است.
بر مبنای نظر مراکز کنترل و پیشگیری از بیماریها (CDC)، بیش از 1 میلیون نفر در آمریکا دچار سندرم خستگی مفرط هستند. این وضعیت در میان زنان بیش از مردان معمول است و افراد در دهههای 40 و 50 بیش از دیگر گروههای سنی در معرض این آسیب قرار دارند.
نوجوانان مبتلا به سندرم خستگی مفرط هر هفته نصف یک روز تحصیلی را از دست میدهند
برای مطالعة خود، که در نشریة "کودکان" منتشر شده است، نویسندة رهبر مطالعه دکتر "سایمون کالین"، از دانشگاه بریستول بریتانیا و همکاران بر آن شدند تا میزان شیوع سندرم خستگی مفرط در میان کودکان تا 16 سال را برآورد کنند.
تیم تحقیق دادههای مربوط به 5756 بچه را که بخشی از مطالعة وابسته به اقلیم والدین و کودکان آوُن (ALSPAC) کوهورت تولد را که همچنین به نام "کودکان دهة نود" شناخته میشود، مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. مطالعه بیش از 14000 زن باردار را در فاصلة سالهای 1991 تا 1992 در بر میگرفت و پیگیری وضعیت سلامت مادران، والدین آنها و کودکانشان را ادامه میداد.
دکتر کالین و همکاران به طور مشخص اطلاعات به دست آمده از پرسشنامههای تکمیل شده توسط والدین و کودکانی را که شیوع هر گونه خستگی مفرط شدید را بروز میدادند، تجزیه و تحلیل کردند.
به علاوه، محققان دادههای "پایگاه دادههای ملی دانشآموزان" را برای تخمین شمار روزهای تحصیلی از دست رفته بر اثر سندرم خستگی مفرط را مورد استفاده قرار دادند.
در کل، محققان محاسبه کردند که 9/1٪ کودکان 16 ساله – در حدود 1 نفر از هر 50 نفر – تحت تأثیر سندرم خستگی مفرط، که حداقل شش ماه طول میکشید، بودند، در حالی که تقریباً 3٪ دچار سندرم خستگی مفرط شدیدی بودند که سه ماه یا بیشتر طول میکشید.
در مقایسه با کودکان فاقد سندرم خستگی مفرط، محققان دریافتند آنهایی که دچار این وضعیت بودند در طول هر هفته نصف روز تحصیلی را از دست میدادند.
از این گذشته، کودکان دچار سندرم خستگی مفرط احتمال بیشتری داشت که متعلق به خانوادههای دچار سختی باشند، که از سوی محققان به عنوان خانوادههای دارای خانههای محقر، مشکلات مالی و مادران فاقد حمایت درخور و یا عاطفی تعریف میشد.
بر مبنای نظر نویسندگان، یافتههای اخیر باور عمومی مبنی بر این را که سندرم خستگی مفرط به احتمال بیشتر افراد طبقة متوسط را آزار میدهد به چالش میکشد.
نویسندة ارشد مطالعه دکتر "ایستر کراولی"، از دانشگاه بریستول میگوید: "این مطالعة مهمی است زیرا نشان میدهد که سندرم خستگی مفرط بیش از آنچه در گذشته در کودکان شناخته شده بود عمومیت دارد. به عنوان متخصص کودکان، ما نیاز به شناخت بهتر از این سندرم داریم، مخصوصاً در کودکانی با پسزمینههای محرومیت که ممکن است دسترسی کمتری به مراقبتهای تخصصی داشته باشند."
یافتههای مطالعه میزان شیوع سندرم خستگی مفرط در میان نوجوانان را برجسته میکند
تشخیص سندرم خستگی مفرط چالشبرانگیز است. در حال حاضر تست آزمایشگاهی برای این مورد وجود ندارد، نشانگان از فردی به فرد دیگر متفاوتند، و نشانگان سندرم خستگی مفرط در میان بسیاری از دیگر بیماریها مشترک است، که باعث دشواری تعیین آن میشود.
بیشتر آنکه، هنوز بحث درگیر است در این مورد که آیا باید سندرم خستگی مفرط را به عنوان یک وضعیت واقعی طبی طبقهبندی کرد، علیرغم اینکه گزارش سال 2015 "مؤسسة پزشکی" مدعی است که سندرم خستگی مفرط یک "بیماری جدی است که نیازمند تشخیص به موقع و مراقبتهای درخور است".
مطالعة پیشین دکتر کالین و همکاران برای مثال دریافت که 94٪ کودکان دچار سندرم خستگی مفرط گزارش میدادند که وضعیتشان باور نمیشود.
تیم تحقیق امیدوار است که مطالعة اخیر میزان عمومیت سندرم خستگی مفرط را در میان نوجوانان مشخص کند.
"مری – جین ویلوز"، رییس انجمن جوانان دچار خستگی مفرط – که خود در این مطالعه مشارکت نداشت، چنین تفسیر میکند: "ما توسط نتایج این مطالعه سرانجام تشویق شدیم که کودکان ما، خانوادههای آنها و آنهایی که برای تشخیص تلاش میکنند شواهد مورد نیاز را دارند. شواهد تأیید میکند که وضعیت نه فقط واقعاً عمومی است بلکه با اهمیتی روزافزون، بازتاب دهندة سطح بالای رنج آنهاست که برای زندگی کردن تحت فشار قرار دارند."